گپ و گفتی با استاد خلیل کفاش
در یکی از خیابانهای فرعی هسته مرکزی شهرمان تهران و در یک دکان نسبتا کوچک، با دیوارهایی تا سقف قفسهبندی شده و مملو از کفشهای کهنه و تعمیراتی، مرد میانسال ضعیفالجثهای مشغول به کار است که خیلی از شهروندان بهویژه بالای شهرنشینان او را میشناسند.
بی اغراق او با کمال مهارت و عاشقانه، هر ایرادی را در هر کفشی، بهشکلی هنرمندانه رفع مینماید که تشخیص ایراد قبلی آن کفش مطلقا امکانپذیر نمیباشد. باهوش است و بدون استفاده از مکانیزمهای بایگانی و طبقهبندی و فقط با اتکا به حافظه برای آوردن کفش تعمیر شده به قفسه مربوطه مراجعه و از میان انبوه کفشها، کفش شما را بیرون میکشد و تحویل میدهد. فردی است منصف و قانع که هرگز متناسب با کاری که میکند از مشتری پول زیاد نمیگیرد، بعضاً شکستگی پاشنه کفش مارکداری که شاید بیش از دو هزار دلار ارزش دارد را با صدهزار تومان تعمیر و به بهترین وجه ترمیم میکند.
بیتردید او یک هنرمند گمنام شهرماست. من سالهای طولانیست که او را میشناسم. بعد از یک سال که به سراغ او میروی شما را میشناسد و نامتان را بر زبان میآورد. حیفم آمد که این چهره دوستداشتنی و استاد حاذق در کار و رشته خود را به شما معرفی نکنم. (اصلا جنبه تبلیغاتی ندارد و شاید بهزودی همانند خیلی از پزشکان که بیمار جدید نمیپذیرند، این استاد پرمشغله تعمیر کفش بیمار دیگری برای مداوا را در مغازه خود نپذیرد…).
دعا میکنیم که همواره تندرست و اثرگذار باشد و همشهریهای عزیزم قدر و ارزش ایشان را بدانند و در ادامه کار سختی که میکند با قدرشناسی به او انرژی بدهند…گفت و شنود کوتاهی با او داشتم که پرسش و پاسخها در پی میآید:
احمد پورفلاح
رئیس اتاق مشترک ایران و ایتالیا
* استاد خلیل متولد کدام شهر هستید و در چه سالی متولد شده اید ؟ در سال 1325 در نطنز کاشان بهدنیا آمدم.
* چند فرزند دارید و در جه رشتههایی فعالیت میکنند؟ چهار فرزند دارم، سه دختر و یک پسر. پسرم وکیل دادگستری است که شبها میآید و مرا به منزل میبرد. سه دخترم يكي فارغ التحصيل رشته هنر، يكي فارغ التحصيل رشته كامپيوتر و ديگري فارغ التحصيل رشته زبان و استاد دانشگاه است.
* کفاشی را از چه کسی و چند سال پیش آموختید؟ پنجاه ساله پیش، در یک کفاشی در خیابان سپهبد قرنی و فردوسی نزد اوستایم کار تعمیر کفش را یاد گرفتم.
*حدودا فکر میکنید چند هزار کفش همشهریها را واکس زده و تعمیر کردهاید؟
آمار دقیقی ندارم ولیکن اگر روزی 10 جفت کفش هم در نظر بگیریم حدود دویست هزار جفت میشود، چون من روزهای تعطیل هم اغلب کار میکنم. ضمنا برای بعضی از کارهای معمول از یکی دو دستیار نیز استفاده میکنم.
* چند جفت کفش همین حالا در قفسههای دکان شما وجود دارد؟ میانگین هر روز موجودی کفشهای در دست اقدام در قفسهها حدود 500 جفت میشود ولیکن طی این سالهای طولانی حدود بیست هزار جفت کفش ، پوتین و کیف بلاتکلیف دارم که صاحبان آنها برای بردن مراجعه نکردهاند و همه قفسههای دکان مرا اشغال نموده است.
* چگونه در میان این همه کفش و بدون استفاده از ابزار و طبقهبندی خاص کفش مورد نظر مشتری را پیدا میکنید؟ فقط به اتکاء حافظه.
* چهچیزی به شما انگیزه اینگونه عاشقانه کارکردن را میدهد؟ رضایت مشتری. انجام و ارائه کار خوب و کمک به استفاده از کفشها برای مدت طولانیتر توسط مشتریانم.
* آیا خودتان میدانید کاری که شما بر روی کفش از نظر تعمیر و تغییر انجام میدهید، کار هر کفاش دیگری نیست؟ بله، خوب میدانم. خیلی از مشتریان در زمان درخواست انجام کار میگویند هر جا بردیم گفتند کار ما نیست و وقتی کار انجام شده را میبینند، رضایتمندی خود را ابراز مینمایند.
* آیا از برخورد مشتریان راضی هستید؟ بعضا موجبات دلخوری شما را فراهم نمیآورند؟ یادم نمیآید که مشتری را ناراضی از در مغازه رد کرده باشم. اگر ایرادی هم از کارم بگیرند با خوشرویی میپذیرم و سرانجام او را راضی میکنم.
* درراستایجانشینپروریچکارکردهاید،آیا شاگردانی دارید که وقتی شما خود را بازنشسته نمودید، این حرفه را بهطور کلی در شهرهای بزرگ که در حال جمع شدن است ادامه بدهند؟ به شاگردان زیادی کار یاد دادهام. رفتهاند و مغازه زدهاند و یا برای دیگران کار کردهاند. خیلی از آنها نیز دیگر در دنیا نیستند. بهطور کلی کار سختی است و باید عاشق این کار بود تا سختیهایش را تحمل نمود و هنوز هم اگر کسی بخواهد یادش میدهم و اگر سوالی کند پاسخ میدهم و راهنماییش میکنم.
* آیا اگر دوباره بهدنیا میآمدید همین کار را شروع میکردید؟ بله، قطعا. من از این کار بهظاهر و در واقع سخت، لذت میبرم.
* پیام و نصیحت شما به جوانان امروز کشورمان چیست؟ توصیه من اینست که هر کاری را که میخواهند انجام دهند اول مهارت آن را کسب نمایند. با علاقمندی کارشان را انجام دهند و از سختی کار نهراسند. کار راحت را همه میتوانند انجام دهند. فعال باشند و با شجاعت و امید به خدا پیش بروند.
ازجوانان ميخواهم بجاى در جستجوى كار مهم بودن، در انديشه آن باشند كه هركارى كه براى انجام دادن انتخاب ميكنند، با اهميت تلقي و آن را مهم بدانند. (بجاى دنبال كار مهم بودن ، كار را مهم انجام دهند). كوبيدن درست يك ميخ ميتواند از سقوط سواركارى جلوگيرى كند و جلوگيرى از سقوط يك سواركار ميتواند از شكست يك قشون در جنگى جلوگيري كند و جلوگيري از شكست يك قشون ميتواند كشورى را از نابودى و اسارت مانع شود. پس ميخ را درست و محكم بكوبيم. درست كوبيدن يك ميخ ميتواند سرنوشت يك قوم را تغيير بدهد…